و به من برگرد، به این بیچاره ضعیف که در سود و ضرر خودش هیچ دستی نداره. و در آمدن و رفتن خودش به این بساط بی اختیاره.
کتاب تو رو باز کردم. سوال داشتم آخه . ازت پرسیدم این چیه این نسیمی که می خوره به صورتم، این منو کجا می بره
برگشتی گفتی از نشانه های من جاری شدن کشتیهای کوه آسا در دریاست، اگر من نخواهم و نسیم را متوقف کنم، راکد می شوند و باز اگر به سبب آنچه کسب کرده اند اراده ی غرقش را بکنم، کاره ای نیستند و این برای هر صبر کننده شکرگذاری، نشانه است.
و من خودم را به نفهمی زدم و باز کتابت را از جای دیگرش باز کردم و باز صحبت نسیم بود و اراده تو و کمکی که کردی تا ریز و درشت آنچه با آن برخورد می کنیم، را بزرگ ببینیم.
تو اخلاقت همین است. پیشامدها را به خودت نسبت می دهی تا آدم پسامدها(ماحصل پیشامدها) را تا جایی که می تواند خوب و نوردار و بزرگ تفسیر کند.و این طوری
آدم را شخصیت می دهی، بلند می کنی، از کوچکی خودش در می آوری و به بیکرانه ی خودت راه می دهی.
راست گفتی
آنچه در برابر من است، اگر یک کشتی کوه پیکر از خرد و فرهیختگی و شعور و علم هم باشد، نسیم ، فقط نسیم تو
راست گفتی من در اثر گرفتن و اثرگذاشتن هم کاملا به تو وابسته ام.
بعد نوشت: دارم مرشد و مارگریتا می خونم، داستانی از مردمی که جادوی شیطان رویشان اثر گذاشته....
اثر گذاشتن شیطان هم، هرچند نویسنده درباره اش تذکر نداده، تحت تاثیر چیز دیگریست.
ای منشاء اثراااات
دمت گرم
پس مسئولیت این سوتیها که می دهم را به کجا آویزان کنم؟
قشنگ بود
من قران رو که باز میکنم باید قبلش خیلی خیلی پاک سازی کرده باشم تا چیزی بفهممم در غیر اون صورت فقط ناامید میمش از آیه های عذاب :(