گاهی مثل نسیم، یک اندوه می فرستی و می روی
گاهی به خواب می آیی
گاهی ...
اما رها نمی کنی
گاهی مثل نسیم، یک اندوه می فرستی و می روی
گاهی به خواب می آیی
گاهی ...
اما رها نمی کنی
چه تصویر قشنگی از یه حضورِ کمرنگ اما همیشگی کشیدی. مثل یه خاطره که هر از گاهی سرک میکشه و نمیذاره فراموش بشه
سلام و درود
همچنان ادامه دارد...؟
زبان آدمی قاصر است از وصف خیلی اتفاقات...
انشالله خیر هست
کاش این اشکی که میگید سرازیر بشه.
و اگه سرازیر شد رفیق نیمه راه نشه.
خوشا به حالتان که با اشک ریختن عجین هستید.
با من بیگانه است. لیاقت داشتنش را ندارم.
متاسفانه کاملا برعکس هست
دل همراهی نمیکنه هنوز
دل هنوز شک به حق دارد
دل شک به توکل دارد
دل شک به غیب و عالم یقین دارد
سنگ ما تراش خورده اما عیارش مشخص نشده
یه حضور ناپیدا....
چقدر واقعی بود این حس