بسم الله الرحمن الرحیم
جنگ نوشت روز پنجم
یک :
از دیروز تماسهای مکرر فامیل برای اینکه شهر را رها کنید ولمان نمی کند:
:- زندایی فکر کردی خیلی شاخین که موندین؟ اگه یه طوریتون بشه توی دستوپای بقیهاین.
"نه زندایی شاخ نیستیم، قرارم نیست طوریمون بشه."
:- عمه حالا که تعطیلین بیایین دورهم باشیم. من دلم برای علی و بچهها تنگ شده
"باشه عمهجون میاییم. صبر کنین یهکم جادهها خلوت بشه. الان جالب نیست بیافتیم توی جاده"
:- خارشوور تو کی میخوای دست از دلگندگی برداری. میدونم میخواین سنگرو حفظ کنین. اما فعلا که کاری نیست. حالا پاشین بیایین چندروز. حالا اوج بزنبزنه
"نه آجی حالا اوجش نیست.هنوز من چشمم به جاهای تخریب شده نیافتاده. اصن محله ما رو نمی زنن."
دو:
واقعا قضاوت مردم مهمه. امام علی بخاطر قضاوت مردم دست از رای خودش برداشت. بارها. برای اینکه مردم بفهمند. اگر اهل فهمیدن بوده باشند.
وقتی قیس بن سعید را در مصر گذاشت، معاویه اول شخصیت این مرد را ترور کرد و به برخی عثمانیها نسبتش داد. قیس از روی سیاست با عثمانیها، مدارا میکرد و به حرف و حدیثهایی که باعث درگیری بشود دامن نمیزد. به همین دلیل خواص از نزدیکان امام به او فشار آوردند که قیس را عزل کند و امام مقاومت میکرد چون میدانست تنها کسی که از پس اوضاع مصر برمیآید اوست. اما سرانجام اینقدر گفتند و گفتند که امام برای اینکه متهم به استبداد رای نشود، کوتاه آمد، قیس را برداشت و هر که را گذاشت از پس کار برنیامد. مجبور شد مالک را از خودش دور کند و او را بفرستد، که مالک هم ترور شد.
یا وقتی معاویه داشت جنگ را میباخت، قران سر نیزه کرد. و مردم باز هم مردم فشار آوردند. مذهبیتر از امامشان شده بودند. امام کوتاه آمد تا بفهمند که اشتباه میکنند اما حکمیت کلاه گشادی به سرشان گذاشت ولی نفهمیدند که اشتباه میکرده اند، امام را وادار به توبه کردند!
پس سختتر از بردن جنگ، درست کردن قضاوت مردم است.
اما همیشه برایم سوال بود که تا کجا اعصاب بگذارم برای توضیح واضحات؟ و اصلا چطور بگویم که بنشیند؟
همین الان زینت خانم میگوید ایران اگر قبول کرده بود که ببرند بیرون برایش درست کنند(غنیسازی را دارد میگوید) جنگ نمیشد.
اصلا اینها که توی شهر میزنند کار خودشان است!
عدهای هم میتوانند تا هر وقت بخواهی به نتانیاهو و ترامپ فحش بدهند اما حاضر نیستند جلویش بایستند، شاید به خاطر اینکه هنوز به این بلوغ عقلی نرسیدهاند که راهی جز ایستادن نیست!
برادرم که از دو سال پیش مثل خودم خواب جنگ میبیند میگوید مردم خیلی مهم هستند و باید با مردم حرف زد.
توی حرفش میپرم که اگر هنوز کسی شک دارد که ترامپ و نتانیاهو دشمن هستند دیگر چه حرف زدنی؟
ولی منظورش این نیست. میگوید قرار نیست کسی صندوق رای بگذارد و مردم بیایند رای بدهند که: "من ترامپ و نتانیاهو را دوست میدارم یا دشمن"
موضوع این است که فنری در روحیه مردم باید فشرده بشود تا مقاومت روحیشان را بالا ببرند. قرار است مردم غزه را مرور کنند و پیش چشم داشته باشند و بیهوده هم به انتظار گشایش از سوی نهادهای بینالمللی نباشند.نه جنگ به این زودی تمام میشود و نه کشتار و نه ویرانی. یعنی اگر همین امشب پرچم سفید را بالا بدهیم، بر ویران کردن و کشتن ما جری تر میشوند و این را مردم باید خوب درک کنند. همینطور این را که راه دیگری وجود ندارد. باید ایستاد.
فرمانده بسیج است این یکی خانم برادرم، جلسهای رفته است و برای آماده باش جنگی چیزهایی شنیدهاست که همان فیالمجلس اشکش جاری شده. کسی با مردم حرف نمیزند. صداوسیما جرات نمیکند چیزی بگوید و تابآوری مردم محل تردید است.در جائی که نتانیاهو به مردمش وعده چهارهزار کشته را داده است و صحبت از چندماه جنگ کرده، این طرف کسی حرفی نمیزند.
میبینم من هم با پسرهایم که حالا دیگر خیلی چیزها را میفهمند واضح و کامل حرف نزدهام.بهشان درباره خیلی چیزها همه حقیقت را نگفتهام. مرتب تکرار کردهام ایران غزه نمیشود. باشد نمیشود اما جنگ قرار نیست آسان باشد. میتواند همه رفاه و آسایشت را از تو بگیرد. ممکن است آب برای خوردن راحت گیر نیاوری. مردن در جنگ مساله ای نیست. مساله زندگی کردن در جنگ است. این چیزی است که خیلی خلاقیت لازم دارد و بیشتر از خلاقیت اکسیری میطلبد به نام مقاومت.
به هرحال آمدهام اداره، جز نگهبان کسی نیست. مجبورم بگویم من نیروی دیتابیس هستم و موظفم بیایم، که دروغ هم نیست. اما مساله اینجاست که حتی یکی از رئیسهای کوچک و متوسط و بزرگ هم نیامدهاند. به این فکر میکنم که اگر از روی ترس نیامده باشند چه؟
اگر وضع خیلی طولانیتر از آنچه خیال میکنند بشود چه؟
هیچ کدام به فکرشان نرسید که این سنگر به این مهمی را رها نکنند؟
نه مردان کشورم مردتر از این حرفها هستند. از شنبه همه چیز درست میشود لابد.
بعد نوشت: خیلی جالب شد، همین الان که داشتم این خطوط را مینوشتم رئیس بزرگ آمد و سری زد و به او گفتم اینطور که چراغها خاموش است وجهه خوبی ندارد، و گفت این تصمیمی است که از بالا گرفته شده و موقت است و اینها طبق صلاحدید بوده
خیالم راحت شد.
بعدتر نوشت: یکی از مردم بیان که نظرها را بسته بود نوشت: جنگ و جنگ نویسی بماند برای کاسبان جنگ. و گند بر هر کدامشان که خانوادهشان را از این بلا دور کردهاند.
به او و فکرهای همراه با او میگویم:
می فهمم که جنگ یک کاسبی است ولی برای کسی که کارخانه اسلحه سازیش را با پول مفت میچرخاند. برای کسی که دلار بدون پشتوانه خلق میکند و از جیب همه مردم دنیا مایه میگذارد برای جنگافروزی
نگران نباشید ما هم کاسب جنگیم . ما که از جنگ استفاده میکنیم تا تکلیفمان را با زندگی و مرگ معلوم کنیم.
ما دوسال است که دوست نداریم زیر آسمانی نفس بکشیم که دومیلیون نفر انسان در آن، توی شرایطی بدتر از حیوانات موذی زنده نگهداشته می شوند.
جنگ برای ما یک نعمت است.
اکنون تازه آغاز نبرد بزرگی است که دشمن سالها منتظر شروع آن بوده و اکنون بهردلیلی آن را آغاز کرده و به این سادگی رها نخواهد کرد.
احساس امنیت و اعتبار در کنترل نیازهای مردم، در میان گذاشتن تصمیمات مهم، اقناع و شفاف بودن تحولات و صداقت رسانه ای بسیار در حفظ همراهی اجتماعی مهم است.
بدور از هیجان سازی و القای دست برتر و تمام بودن کار به جامعه، باید تصمیم گیران، نیروهای مسلح و مردم منتظر و توقع تحولات و ضربه هایی از سوی دشمن باشند.
لزوم توجه به تامین نیازهای روزمره زندگی مردم در حوزه غذایی و روانی است. باید ضمن عادی نگه داشتن روند زندگی روزمره مردم تا جای ممکن، تمهیداتی هم برای حفظ امنیت برپایه شرایط جنگی و درک سازی برای همه اقشار جامعه که در وضعیت خاص جنگی هستند دنبال شود.