به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش

که نیستی است سرانجام هر کمال که هست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش

که نیستی است سرانجام هر کمال که هست

سلام خوش آمدید

بیدارم کن از این وحشت نازنین

جمعه, ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ۰۲:۳۴ ب.ظ

وحشت چیز خوبیه . خیلی بهتر از غفلته. وحشت برای اتفاق افتادن جرقه، برای رعد . که مقدمه میشه برای  بارون .

وحشت چیز بدیه .می تونه بعد از تنها شدنت بعد از  خالی شدن دنیات بعد از تموم شدن ایمان و امنیتت اتفاق بیافته...

وحشت چیز تازه ایه...بد باشه یا خوب دوستش دارم 

حتی وحشتی که بعد از نازنین ها اتفاق می افته

شاید وحشت بعد از نازنینی باعث انس با نازنین بعدی بشه

شاید وحشت یه طناب باشه 

من وحشت دنیای بعد از شهید رو پرسه می زنم

از خودم و باقی اهالی شهر می پرسم می ارزید؟

می ارزید این همه عشق پر پر بشه 

می ارزید این همه رویا، کابوس بشه

می ارزید این همه جوون پر پر بشن؟

وحشتناکه  فلذا طبق مقدمات اول متن که ممکنه چفت و بست منطقیش هم اشکالات داشته باشه

باید وحشت بعد از شهید رو شناخت و درش غرق شد و فهمیدش و چشم به راه نتایجش شد ...ثمراتش رو نباید نچیده از دست داد.

تمام دیروز حین تمیزکاری و زنگ زدن به مهمونها و اصرار که بیایین و قرمه سبزی و چایی و بیسکوییت این وحشت بالای سرم بود. نسرین و بهمن توی دلم برای اون شهادت ناگهانی رخت می شستند.‌‌ تا وقتی که روضه خون گفت : السلام علیک یا ابا عبدالله

تازه بارون زد  بعد اون همه قرمبیدن آسمون....

حالا می فهمم خانواده شهید بعد از رفتنش، چطور به روضه متوسل میشن...چجوری با تمام وجود اشکشون رو به ضریح دخیل می بندن

چطور التماس می کنن که غمشون به یه مصیبت ما اعظمها و اعظم رزیتها وصل  بشه

که اگه نشه، مشکل بشه گفت می ارزید ...

شما همین آبادان و خرمشهر خودمونو سیل کن.

قبل از جنگ چقدر خرم و آباد بودن...

نگا کن بعدش دیگه هیچ کدوم کمر راست نکردن

حالا فرض کن اون همه چراغ زندگی، اون همه جوون رشید و رعنا، چشمها عین چراغ، اون همه خانواده با صفا....رفتن ....رفتن برای پس گرفتن خاک...

خاک می ارزید به اون همه جون؟ به اون همه پیکری که برنگشتن؟ 

به اون همه بچه که بی بابا شدن؟ 

مشکل بشه گفت خاک می ارزید، هر چند خاک باارزشه 

 

وحشت بعد از تو جذابه نازنین

دیگه نمی خوام برگردم 

نمی خوام زحمتت بدم 

اون دل و خرده ریزها که از ما بردی بده به نازنین بالاتری 

  • ۰۴/۰۸/۱۰
  • .

نظرات (۶)

فقط جمله آخر

پاسخ:
والا با این دل بردنهاشون...
ما ازوناش نیستیم که جنس فروخته شده رو پس نگیریم 
  • °•ســــائِلُ الزَّهـرا•°
  • شاید وظیفه ما در قبالِ ثمراتِ این فقدان عظیم ، درک و حفظ اون  ثمرات هستش.

    این وحشت پایان نیست، بلکه آغازیه برای زیستن مسئولانه در دنیایی که شهیدامون براش جان دادن.

    پاسخ:
    بله موافقم 
    و چقدر این مسئولیت سنگینه 
    و فراموش کردنش از هر کاری ساده تره 
    مگر اینکه کتابهای خاطراتشون کمی غبار فراموشی رو تمیز کنه از روح جامعه
  • 💕 پسر خوب 💕
  • چقدر زیبا بود

    لذت بردم

    خدا برای هممون بسازه... شهادت

    پاسخ:
    این آدم خوبها خیلی غذای خوبی به روح آدم میدن 
    الان خاطراتشون از بس عاشقانه و قشنگ و البته سخت و دردناکه 
    آدم باهاش جون میگیره

    حاج آقای کاشانی بعد جنگ دوازده روزه یه سخنرانی داشتن با این مضمون که شهادت رو باید خواست. 

    نقل به مضمون: زمان اجل ادم که برسه رفتنیه. پس و پیش نمیشه.  

    وگرنه خیلیا هستن که معمولی میمیرن، بعضیا هم هستن اون لحظه فکر خودکشی به سرش میزنه و عاقبت به شر میشه. یه عده هم خدا لطفی میکنه یه تیری از جایی برسه شهید شن. 

    من واقعا تو دوران جنگ یه روزایی که دور و اطرافمون سر و صداها ترسناک شد بین کشته شدن و شهید شدن مونده بودم👀

    خصوصا که یه بنده خدایی که اواسط جنگ تردید انداخت تو دلم، گفت برفرض که یه موشکی هم خورد تو سر ما، از کجا معلوم شهید شیم؟ نشیم قضیه اون بدبختی که حضرت رسول ص گفت کشته‌ی خرش شد.

     

     

    بعد از اون گذشت، روز آتش‌بس عزیزی از ما که کسالت داشت بستری شد و شب تاسوعا به رحمت خدا رفت‌‌... 

    همونکه تو جنگ منطقه‌ی خیلی نزدیکی بهشون مورد اصابت قرار گرفت و شیشه‌ها و خونه لرزید. اما خون از دماغ کسی نیومد.

    پاسخ:
    پناه بر حضرت حق
    چه مصیبتها که بر سر انسان بیچاره میاد 
    میفهمم این  نگرانی رو که هر کشته به دست دشمنی شهید نیست 
    اما احساس کردم تو آنچه بر ما گذشت 
    برای هر ترس و لرزی که از صدای انفجارها تجربه کردیم، اجر بزرگی گذاشته شده بود 
    من حتی فکر می کنم عمو رضام که از غصه خوردن کبدش سوخت هم شهیده 
    مادرم که از سرطان پژمرد هم شهید وار رفت
    طیبه خانوم که تو کربلا سکته کرد هم 
    بعله هر کشته شدنی شهادت نیست و شهادت منحصر به کشته شدن هم نیست.
    احساس می کنم حتی اگر فقط  آرزوش با ما باشه، در بستر بیماری هم میشه فرشته شهادت رو ملاقات کرد. 
    اصلا راستش بدون مرگ هم میشه شهید بود. 
    اینو آوینی یادمون داد.....
    بیا یه کف قشنگ به افتخار خودمون بزنیم 
    که یا شهیدیم 
    یا داریم میشیم
    و جا داره برای شهیدهایی که با قدمهاشون و قلمهاشون 
    با زندگیها و زندگینامه هاشون ما رو به باغ دعوت کردند هم یک کف مرتب خیلی عمقی بزنیم

    فقط یک مشکل هست:
    برای شهادت باید دل داشته باشی.
    تو که دلت را برده اند.

    پاسخ:
     آخ...دست روی چی گذاشتین استاد.
    دلم را  دوست داشتم برده باشند...ولی نچ به کار کسی نیامده 
    ...فقط ارتباطم با دل و با روح قطع شده...
    شما که هم دل را دارید هم روح را
    و خون جگر و دود چراغ این راه را خورده اید 
    بفرمایید که از کجا باید شروع کنیم.که دل تازه در بیاوریم ...
    شما که ندیده اید 
    یک بچه های خوشگلی توی خانه چشمشان به در است که 
    کی من 
    با دل و روحم 
    برمیگردم

    دلت در خانه است.
    دلت را در چشم همین بچه های خوشگل پیدا خواهی کرد.
    دعایشان کن هر بار که برق چشمهایشان را می بینی.
    عادت که کردی 
    چشم هر کودکی را که دیدی دعایش  می کنی.
    برق چشم این کودکان خوشگل نور خداست.
    دل ما آنجاست.

     

    پاسخ:
    چقدر شیرینند این کلمات. چه قدرتی در جمله هاست.
    بارها خواندم. وقتم خوش شد. شبم صبح شد. 
    شما خبر داشتید کلمات این همه قدرت دارند؟ 
    شاید فکر کنید اغراق می کنم..
    من این کلمه های مقوی را خیلی دوست دارم.
    خود عشق اینها را فرستاده. تک تک کلمه های این پیام،  آذوقه روزهای قحطی  است.قحطی سردرگمی.
    من نمی دانم چرا گاهی فرسنگها  از خانه دور می افتم 
    نمی دانم چرا خدا بین انسان و قلبش حائل می شود.
    چرا دلم غایب می شود 
    یعنی نمی دانستم 
    حالا تصمیم گرفتم به  بچه ها نگاه کنم.جور جدیدی نگاه کنم. همین جور جدید که گفتید.
    بفهمم که شاید غیر از ادامه دادن نسل بشر، نیت دیگری هم در کار بوده. مثلا  هدیه گرفتن این چشمهای شیرین برای بیشتر حاضر شدن در محضر دل

    خدا بچه ها و نوه هاتونو زیاد کنه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی