به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش

که نیستی است سرانجام هر کمال که هست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش

که نیستی است سرانجام هر کمال که هست

سلام خوش آمدید

مبارزه با خشکسالی به کمک هستی شناسی

دوشنبه, ۴ آذر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۶ ق.ظ

شب با مترو رفتیم روضه.

توی مترو خانومی با اوقات تلخ منبر رفته بود و خیلی جدی جدی خدا و فاطمه و حسین رو زیر سوال می برد که اگه واقعا هستین چرا سوئیس سه روزه از شدت بارون نتونستن از خونه بیان بیرون و چرا جنگلهای شمال سوخت و چرا حکومت ما فقط بلده موشک بسازه. نگاه کردم دیدم پشت سرش هم با ماژیک نوشته ان: برای ایران سبزی که خشکش کردند...و منبرش مستمعهای خسته ی از کار برگشته اما شنوایی داشت. لبخندی زدم و من هم به خدا و حسین وفاطمه گفتم باشماس ها...و خودمو کنار کشیدم.

توی روضه شریف سخنران پیش منبری یه نفر آدمی بود که خیلی خیلی خیلی کتاب خونده بود . خیلی هم خوب یادش مونده بود. با دادن اطلاعات تاریخی که از توی کتابهای آدمهای کاملا باب طبع و سلیقه اون خانوم توی مترو بودند به ما یادآوری می کرد که حکومت قبلی خیلی هیچی نداشت و اصلا انگار وجود نداشت! اینجا حرفاشو نقل کنم پست طولانی میشه اما چاره ای نیست. مثلا به نقل از محمودطلوعی میگفت که انگار خمینی خبر داشته که بن گوریون به محمدرضا نامه نوشته و گفته تو باید ناجی قوم یهود باشی مثل کوروش و داریوش کبیر. و انگار خمینی خبر داشته که پشت این بخشنامه ساواک که منبری ها حق ندارن علیه اسرائیل چیزی بگن چی خوابیده که خمینی در خرداد 42 دست میزاره دقیقا روی همین و میگه مگه چه صنمی بین ما و اونها هست که انقدر روی اسرائیل حساسن؟ مگه مملکت ما دقیقا کجای مستعمراتشونه؟

و بعد باید بگم محمدرضا که شبهی از یک شاه بود به تحریک اسرائیلیها خمینی رو تبعید می کنه و با همین کارش خمینی رو بزرگ می کنه و خمینی در پنجه در انداختن با پروژه استعماری که ضد حاکمیت و  استقلال و پیشرفت ایران بوده، خمینی ای میشه که شد!

در اینکه چقدر تحقیر و تخفیف به ما و پیشرفت ما دادند این قصه رو تعریف کرد که بنا بوده موشک با برد هفتصد کیلومتر به محمدرضا بدن، یک سال نفت مفتی ازش می گیرن به ارزش یک میلیارد دلار...

فتامل

دلار اون روز ها 

نه دلار الان که آب توش بسته شده ها ...نخندین خب جدی میگم دلارم تورم داشته حالا درسته که به گرد تورم پول ما نمیرسه

و سپس شروع می کنن قطعاتی به ایران فرستادن در سایتی که توی کرمان تدارک شده بوده 

که موقع آنباکس کردنش می بینن 

توالت فرنگیه

البته آقای علی عبدی نگفت چرا محمدرضا دنبال موشک بوده. باید می گفت . باید می گفت چطور ایران نیروی هوایی قوی ای داشته زمان شاه و باید می گفت فانتوم داشتیم که در حد اف سی و پنج امروز بوده 

که البته گفت و گفت پروتکل استفاده ازش اینطوری بوده که نمی شده باهاش جز به منافع پروژه استعماری منطفه خدمت کرد....

بعدم علی عبدی سخنران قبل منبر گفت از خاطراتی که افسر ارتش شاه در آمریکا مصاحبه کرده و به کتاب تبدیل شده اند . درباره اینکه اعلی حضرت وقتی فهرست دویست تا جاسوس سی آی ای رو بهش دادم که به عنوان مستشار نظامی اومده اند توی صنعت هوایی ایران و چند برابر افسرهای ما مواجب میگیرن و کاری هم بلد نیستن جز جاسوسی و درخواست دادم اینها رو احراج کنین 

شاه خیلی ترسیده و محکم گفت نه نه نه به اینها دست نزنیها...اینها برن بیشتر از اینهاش میان!

خلاصه من یکی که متقاعد شدم ایران قبل انقلاب در حال پس رفت کردن بوده و اصلا حکومتی نداشته که خمینی برش انداخته باشه! 

هر گوشه کار دست یکی بوده یه جا دست شوروی یه جا آمریکا  چند جا اسرائیل 

و راستشو بخواین اگر زیادی دور برنداریم الانم همه اون دستها کوتاه نشده اند و ممکنه تعدادشونم بیشتر شده باشه 

اما ظاهرا الان یه نیمه جانی به اسم حکومت مستقل وجود داره که اگه نداشت چه انگیزه ای اسرائیل رو وادار میکنه وارد جنگ بشه با ایران ؟ یا  اون خانومه توی مترو و معلمهای دخترم  و شاید بشه گفت نیمی از افکار عمومی رو چی شارژ می کنه که این همه منبر برن علیه حکومت؟؟؟

کلا هر وقت خواستی ببینی خودت وجود داری خودتو بزن اگه دردت اومد وجود داری

هر وقتم خواستی ببینی حکومتی وجود داره نگاه کن ببین علیهش انگیزه و جریانی وجود داره یا نه....هر چقدر اون انگیزه ها قوی تر باشه اون حکومت بیشتر وجود داره و زنده تره.

آقا محسن قنبریان که بعد از عبدی رفت منبر، حرف رو هزار و پونصد سال برد عقب. از جاهلیت گفت. ازینکه در مدینه و مکه حکومتی نبوده که پیامبر اونو برانداخته باشه و حکومتی تاسیس کرده باشه. در واقع اسلام همینطور که اولین مسجد رو ساخت اولین حکومت رو در اون منطقه ساخت و اصلا نمیشه گفت اسلام کاری به حکومت نداره و گفت  زدن حکومتی که مبناش واقعا حقیقت فراتاریخی باشه با زدن اون حقیقت ممکنه  یعنی با زدن خدا

و حدیثی آورد که اگر دین بره اول از همه حکومت میره و آخر از همه نماز میره و اینجا بود که فاطمیت رو تبیین کرد. توضیح داد فاطمه یعنی از شیر گرفتن، از جهل گرفتن از وادادگی و پس رفت گرفتن و فاطمیت جهانی رو از جهل گرفت.

 

جاهلیتی که اموراتش به غارت می گذشت و فوق فوقش آقای هاشم برای اینکه کمی بازی رو انسانی تر کنه قرارداد های تالیفی بسته بود که لطفا به کاروانها حمله نکنین ما بهتون حق حساب میدیم ....

جاهلیتی که یا زنها توش تبرج میکردن و کالای تزئینی بودند یا برده جنسی میشدن و پدرانشون بهتر میدیدن از ابتدا زنده به گورشون کنن

و فوق فوقش یه سعسعه ناجیه ای پیدا میشد به باباهای این دخترها پول میداد و توی بهزیستی خودش بزرگشون میکرد و بعد شوهرشون میداد آبرومندانه! که تونست صد و چهار تا دختر رو نجات بده این طوری خدا پدرشو بیامرزه واقعا

اما فاطمیت که اومد ...اومد و از مبنا کار رو دست گرفت ....فاطمیتی که پیامبر شروعش کرد و فاطمه ادامه اش داد از راه علم ماجرا رو سامان داد...به مبنا حمله کرد...جهل رو پایان داد.

اما جاهلیت کاملا برگشت پذیره...تبرج و کالا شدن زن برگشت پذیره...از غارت روزگار گذروندن آدمها کاملا برگشت پذیره

مگه نه برادر ژاکت قهوه ای؟؟؟

و شک نمی باید می کردم که شک کردن به خدا بهترین کار برای زدن  چیه؟ 

قنبریان خطاب به کانت که سیصد سال پیش گفته بود به حقیقت نمیشه دست پیدا کرد و معلم ادبیات دخترم این جمله ش رو با انواع هنرهای ادبی به خورد ذهن بچه های بی دفاع و فلسفه ندیده  ما داده گفت : بعله جناب کانت وقتی هستی شناسی رو تعطیل کردی و فقط اومدی توی معرفت شناسی و توی معرفت شناسی هم بند کردی به معرفت محسوسات بایدم همینو بگی

قنبریان خطاب به هیوم هم گفت: بایدم شکاکیت رو آخرین فناوری شناخت بدونی وقتی درباره نفس مجرد نمی دونی و نمی خواهی که بدونی

قنبریان حتی به هگل هم گفت: باید انسان رو اسیر جبر تاریخ و برآمده از روح زمانه ببینی وقتی خبر نداری که قبل از اینکه زمان و مکان به وجود بیاد از همه ما پرسیده اند الست بربکم....آره یه روزی همه ما مومنها و کافرها و شکاکها فیلسوفها و عامی ها مترویی ها و منبری ها همه ما عین شعاعهایی که از خورشید بیرون می زدند بودیم و اون روز به ما گفتند برگردین به منشا وجود خودتون به هستی نگاه کنین و بگین 

الست بربکم

 و اون روز همه ما گفتیم 

بلی

راستش اینجای منبر که بودم یه کودک خسته ای درونم گفت: مامان فلسفه خیلی راهش دوره، واقعا چرا تا اونجا باید بریم؟ اصلا تا اونجا باید بریم؟

یه مامانی که شما باشی ثمین بانو...اون برگشت گفت: چاره ای نداریم باید از مبانی شروع کنیم. نمی بینی چطور معلم ادبیات رسالت خودش دونسته از مبانی شروع کنه و زیرآب همه چیز رو بزنه؟

آره ثمین حق گفتی 

مبانی رو نمیشه رها کرد

انقلاب کردیم و تند تند سرمون شلوغ شد، جنگ و سازندگی و پیشرفت....مبانی جاموند...جاموند توی کتابهای شهید مطهری 

و باور کنی یا نه اونها دیگه کافی نیستن

مبانی رو یکی مثل عین صاد هم دست گرفت 

 و این دوره ها که منو بهشون راه دادی 

تازه داره میگه که ما چقدر توی مبانی کار نکرده داریم حسن طهرانی مقدم های بیشتری اینجا نیاز داریم.

اگر حسن آقا طهرانی مقدم اون روز نجنبیده بود و همین موشکی که بهش طعنه میزنن رو اینقدر پیشرفته نکرده بودیم،   جنگ دوازده روزه  احتمالا می تونست به جنگ دوازده ساله تبدیل بشه( و البته هنوزم نمی گیم تموم شده )

خلاصه اینکه باید برگردیم با فاطمیت باید برگردیم  از این جاهلیت و از نو خدا رو اثبات کنیم.

حالا اینکه به این ترتیب چطوری میشه با خشکسالی مبارزه کرد رو شما بگید!!!!

 

  • ۰۴/۰۹/۰۴
  • .

نظرات (۱۵)

علوم  انسانی در واحد و سرفصل و لیسانس و فوق نمی گنجد
این ساختار عامل اصلی خشکسالی در این شاخه هاست.
برای گذر از این خشکسالی
به فضاهایی آزادتر و وحشی تر نیاز است
به انسانهایی آزادتر و وحشی تر.
شاید این نسل جدید همانها باشند.

پاسخ:
اگر ما بزرگترها چیزی برای اینها باقی بزاریم 
نه اینکه به این نتیجه برسونیمشون که خیلی احمقن که خودکشی نمیکنن

به نظرم بهترین روش برخورد با کسانی که تو مکان‌های عمومی اینطوری معرکه میگیرن همون کاریه که شما کردی

پاسخ:
 به سکوتم افتخار نمی کنم

صحبت کردن نیاز به شرایطی داره. جایی که گوش شنوایی نیست، صحبت برای کی؟

پاسخ:
گوش شنوا برای منبر اون خانوم که وجود داشت البته

بله، ولی برای صحبت مخالف اون نه. تو شرایط نهایتا میشه یه تیکه کوچیک گفت و رد شد

پاسخ:
آره کاش حداقل گفته بودم همون سوییسیا بهترن که فاطمه و علی رو نشناختن ما که شناختیم و اینجوری عمل کردیم لایق مجازاتیم

سلام، دقیقا!

 

این دوره به من فهموند که مشکل ما و غرب در مصادیق نیست. دقیقا در مبانیه. و راه حل هم در مبانیه.

وقتی بزنیم مبنا رو بریزیم، بقیه خود به خود فرو میریزه.

پاسخ:
آیا عمر نوح لازممون نمیشه در این راه 
خدایا 
چه راه دور و چه پای لنگ و ....

راستی اولین دوره طرح ولایت دانش‌آموزی هم تابستان امسال قرار بود برگزار بشه، از سایت همزه وصل طرح ولایت، میتونید پیگیرش بشید اگر دختر خانمتون خواست.

همین هگل و کانت و ... رو تو معرفت شناسی نقد میکنه.

پاسخ:
یه چیزی که خودمم باهاش کنار نیومدم نقد پیش از شناخته 
ما شاید لازم باشه اول قوی و قدرتمند این بزرگان رو بشناسیم 
بعد اگه چیزی از ما باقی موند بره تو کار نقد

درباره منبر خانم تو مترو هم، حاج آقای عباسی ولدی میگن جای بحث، میشه تشکیک کرد. 

یک کلام بگی از کجا معلوم؟ کی گفته؟ کجا خوندید؟ و دیگه بحث نکنید. تا تو نظر مخاطب بشکنه نظراتش و به فکر بره. 

 

 

+مناظره‌ی آقای زادبر و زیبا کلام تو برنامه رو در رو در یوتیوب هم درباره همین موشک و اینها خوب بود. تاریخی و عالی پیش رفت.

پاسخ:
اصلا نمی تونم وارد بحث جدلی و تشکیکی بشم

چقد خوب ک میتونید حضوری برید جلسه آقای قنبریان...ما گهگاه مجازی گوش میدیم...

حقیقتا مثل یک کلاس دانشگاه سطح منبرشون بالاست...مغز خسته از سر کار برگشته ما خیلی مقاومت می‌کنه در برابر شنیدن... 

و البته مشکل هم همینجاست... ما اونقدر سطحی شدیم ک حرفهای عمیق رو برنمیتابیم و ترجیح میدیم تحلیل های آبکی رو بشنویم و قبول کنیم... 

 

برای خشکسالی ... یک کلیپ از آقای بهشتی نامی دیدم ک می‌گفت ما از اینکه بگیم این کشور ماست با این خصوصیات احساس حقارت میکنیم ...برا همینه ک ب جای اینکه از رو نسخه های پیشینان خودمون برنامه بریزیم عیناً میریم سراغ نسخه های غربی...

غرب که آفتابش کمه، برای نگه داشتن آب از سد استفاده می‌کنه ... بعد اون وقت آقایان اومدن تو کشوری ک بیشترین آفتاب رو داره از سد استفاده کردن ... در حالی که گذشتگان ما آب رو زیر زمین و در قنات ها و...نگه میداشتن ... 

سالها پیش مستندی با اسم مادرکشی هم دیده بودم ک می‌گفت سدسازی از اون پروژه های زود بازده بوده برا همین دولتها برای اینکه بتونن فرت و فرت گزارش بدن ب مردم ک ما این همه کار کردیم رو آوردن ب سدسازی... و اینجوری شد ک ب این وضع دچار شدیم... 

و البته...آقای جوادی آملی در دیدار با رییس قوه قضاییه فرمودند ک اگر قوه قضاییه ب وظایفش عمل نکنه و دچار انحراف بشه جلوی نزول باران گرفته میشه... 

حاج آقای منبری ای می‌گفت در احادیث هم دقیقا همین نکته اومده و اگر قضات فاسد و مسئولین فاسد گردن زده بشن سیل راه میوفته... 

پاسخ:
از مادر کشی نگو که دلم خونه 
همون مادر کشی برای اینکه ثابت کنه ما بد عمل کردیم کافیه 
تو همون اروپاش هم بیست درصد آبهای جاری رو مهار می کنند 
......

چه جالب :)

کاش منم بودم اونجا.

بهش نیاز داشتم...

 

آدرسی، تلفنی چیزی ازش ندارین؟

پاسخ:
آدرس روضه شریف که خیابان آزادی مسجد دانشگاه شریفه....متوجه نشدم آدرس کجا رو می‌فرمایید 
امشبم هست 

  • هیپنو تیک
  • چقدر جو اینجا نخبگانیه.....

     

    من که هیچ سر در نمیارم چی به چیه

     

    فقط می دونم خودکشی جواب نیست

    کاش هیچوقت به دنیا نیومده بودم 

    پاسخ:
    خدا مرگم چی به روزت اومد آخرش ....
    نگرانیامو آپدیت کردی 

    خیلی تو فکرتم
  • هیپنو تیک
  • دلم می خواد بیام تهران ، اون چند روزی که اومدم مسابقه بود و استرس...

     

    البته نمی دونم بیام تهران چه کار کنم؟

    یا مثلا برم آلمان یا فرانسه چه کار کنم؟

    یا مثلا برم کارولینای جنوبی چه کار کنم؟

     

    جایی از دنیا هست که واقعا کسی منتظر آدم باشه و آدم بدونه باید بره اونجا که چه کار کنه؟

    پاسخ:
    بله قطعا هست همین تهران که حداقل یه دونه دل هست که خیلی برات می تپه

    خیلی نامردی که تهران بودی به زنگ نزدی 

    ولی خب همینجوری نامرد هم که هستی میخوامت

    دخترم الان بی مقدمه گفت خوبی صبا اینه که میشه باهاش فرار کرد
  • هارب .‌‌‌
  • بازم روضه می‌رید؟

    پاسخ:
    آره جخ گرم شدیم 
    امشب بیشتر روضه لازم بودیم
    امشب بیشتر ....

    منظورم روضه گرم مترو بود :) 

    پاسخ:
     وای آقای مرات جدی شما اینجور وقتها خیلی مسلطین
    من که روحیه ام به هم میریزه

    دخترتان روانشناس بزرگی است
    با این صبا خیلی راحت می شه فرار کرد.

    پاسخ:
    چقدر کیف کنه اینو بهش بگم
  • هیپنو تیک
  • :).........

     

    آقای ناشناس= یک منبع آگاهِ دانشگاهیِ ضد دانشگاه که نمی خواهند اسمشان فاش شود.

    خانمِ رَستگی= یک مهندسِ آی‌تیِ داستان نویس که استعاره را زندگی می کند نه اینکه بنویسد، معمار روایت مقاومت.

    فاطمه= خواهرِ زیبای من و دخترِ خانم رستگی که شعر هایش فوق العاده است و با تفکر چندوجهی می تواند گره های چند وجهی تر رو باز کنه همین الان و در آینده.

     

    اصلا دوست نداشتنِ شما سه تن ممکن نیست... 

    خیلی خیلی خیلی دوستتان دارم ! :)

    #واقعی



    + اینکه یه نوجوان معتقد باشه میشه با آدم فرار کرد یکی از بهترین تعریف هاییه که تو زندگیم شنیدم :(

    پاسخ:

    خدا به هم ببخشدتون تنها کسی که اجازه میدم فاطمه باهاش فرار کنه یه ماهزده است عین خودت

    چون مطمئنم شبا بدون مسواک نمی خابین توی فرار!!!


    دوست نداشتن من و تو  که کاری نداره صبا
    بیا و کار سخته رو خودت بکن . خودم بکنم
    بیا و خودمون رو دوست بداریم

    من و تو خیلی عظمت داریم 
    آِینه ها نمی تونن درست ما رو بازتاب بدن...عیب از ما نیست

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی