رستم از این بیت و غزل

چو غنچه گرچه فروبستگی ست کارِ جهان

رستم از این بیت و غزل

چو غنچه گرچه فروبستگی ست کارِ جهان

سلام خوش آمدید

مدتها پیش دوستی هم قدم شدن با نادر خان ابراهیمی را پیشنهاد داده بود. آتش بدون دودش را نمی شد بدون یادداشت برداری خواند ولی خب زیاد نتوانستم یادداشت برداری کنم

دیشب خانه ی دوستی سه دیدار را دیدم و قاپ زدم

نشسته ام و دربه در دنبال خودکار و لپ تاپ و گوشی می گردم که سطر به سطرش را یادداشت کنم

 در این کتاب انگار داغ داع از تنور جنگ غزه لباس پرس تی وی به تن، دارد برای ما گزارش می نویسد با اینکه وی ، فقط دارد در این کتاب

داستان زندگی روح اله خمینی را با آن نگاه ناب  زیر و رو می کند. و نه داستان زندگیش را که داستان " روح اله خمینی شدن" را 

همین صفحه های اولش را بخوان:

 

زمان یعنی حرکت، حرکت بنیادی ترین محکومیت انسان است. ماندن به این بهانه که از همه سو راهها پر مخاطره و ناهموار و خوف انگیز است، بدترین راه را انتخاب کردن است.به شما می گویم ؛ آقایان شهامت در موقعیت قرار گرفتن و انتخاب کردن است. ونه یعنی همیشه خوب و درست را انتخاب کردن. ما عقل کل نیستیم، ما اشتباه می کنیم. ما کج می رویم ما پشیمان می شویم. از ترس اشتباه کردن و کج رفتن و پشیمان شدن، زمان را تباه کردن،جرم است.

انسان تنها جانداری است که برای پشیمان شدن،گریستن، جبران کردن و باز به راه افتادن آفریده شده است.

این حق انسان نیست که اشتباه کند این محکومیت اوست.

بسیار، اما به هنگام بیندیش، از منطق جدلی - که به استحکام پولاد آبدیده است- مدد بگیر، با ترازوی عقل و شرف و عاطفه سبک و سنگین کن، به دوردستها تا جایی که چشم می تواند ببیند نگاه کن... و سرانجام پیش از آنکه دیر شود، برو نمان تردید نکن!

به شرافت خویش متکی باش نه آنچه دیگران می گویند.

هنوز از یاد بسیاری از ما نرفته است:

"آن ها که هستند می جنگند، و آنها که نمی جنگند، نیستند تا که بجنگند." مهم نیست که این سخن از آن چه کسی است و تو گوینده اش را دوست داری یا نداری. مهم این است که این سخنی است جامع در باب زیستن و درست زیستن. حرف از حضور است و معرکه ی حضور. انسان غایب مرده است. جسد است، معنای پوسیدگی است. پیوسته در "بودنی" باید بود که  لاجرم به "شدن" می انجامد. 

 

 

نادر ابراهیمی...سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد...

به دریای روح خمینی این طور مردانه باید زد ...که از پنجره های کلبه های ماهیگیری به تماشای این دریا  نشستن نامردی است!

  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۰۳ ، ۲۳:۱۳
  • Just a tiny bit of dust

هانا آرنت، بانوی فیلسوف و هم عصر با جناب مارتین هایدگر کتابی دارد به اسم انسانها در عصر ظلمت.در این کتاب دوران سیاه کاریهای هیتلر،استالین و لنین تصویر شده است. البته بیشتر صوت، نقطه تمرکز هاناست ،صوت انسانهای اندیشمندی که برآمده از مکتب مارکس هستند اما در سیاهکاریهای لنین و استالین شریک نشده اند.اینها علی رغم ترسها، صدایشان را به مخالفت با نظم غالب، در گوش دوران ظلمت طنین انداز کرده اند.اصولا من هم مثل خانم آرنت، با صدا موافق تر هستم تا تصویر.  به آیات قرآن هم دقت کنی، خیلی جاها سمع را مقدم بر بصر می بینی. خلاصه به این  دلیل و به دلیل اینکه زیاد نمی شود با بعضی از تصاویر چشم توی چشم بشوی، صدا بالاتراست.می دانید کدام تصاویر را می گویم که؟ بگذریم روضه باز خوب نیست.

داستان سیمرغ را که عطار در منطق الطیر به نظمش در آورده همه می دانند. مرغهایی که برای یافتن سیمرغ، هم بال شدند و راهی قله قاف شدند، در راه عده ای واماندند اما آنها که رسیدند سی مرغ بودند، خودشان، جمعشان و مقصدشان ازشان سیمرغ ساخته بود. آن مرغها دنبال چه بودند؟ مدینه فاضله؟ عرفان؟ کمالات نفسانی؟ بهشت زمینی؟ مبارزه با استکبار جهانی؟

عده ای از جوانهای کشورم با دیدن صحنه های فجیع غزه، بی قرار شدند و مرتب درخواست اعزام به لبنان برای پیوستن به حزب الله و جنگیدن با اسرائیل می کردند، خبرنگاری که از  قبل، مدتها در لبنان ساکن بود یک ویدئوی تحلیلی فرستاد تا توضیح بدهد که چرا حزب الله لبنان پذیرای آنها نخواهد بود و در صورتی که شور سیمرغی واقعاً به لبنان بکشاندشان ،دستگیر و اخراج خواهند شد. او توضیح داد مبارزه با اسرائیل، صبر طولانی و تخصص زیاد می طلبد و از همین زندگی خودمان شروع می شود از نخریدن کالاهای اسرائیلی که خیلی هم زیاد و فراوانند تا درست خدمت کردن به نظام خودمان و ...

اژدها

در فرهنگ ما، برخلاف فرهنگ چین و ماچین،اژدها موجود شیطانی و پلیدی است و هفت سر اژدهایی که سریال شده و شبهای ماه رمضان پخش می شود هم نگاهش به همین فرهنگ خودمان بوده است.

سیمرغ هم با اژدها نبردی دارد که باید بهش پرداخت و تحقیقات درباره اش ادامه دارد.

می شود آن برنامه ریزی که جهت کاروان طائران قدسی داریم  را این طوری تنظیم کنیم که به طور تخصصی سیمرغهایی روی هر یک از هفت سر اژدها کار کنند. تا آماده شویم  و بجنگیم  و تا سیمرغمان به قاف قدس برسد.

 باید بانکهایمان از خلق پول دست بردارند و باید مجبور نباشیم مصرف گرا زندگی کنیم و باید بودنمان در گرو بانکها نباشد تا بتوانیم از این مرحله بگذریم

باید سیاستمان و نظامی گری و فرهنگ هم با اژدهای خودشان بجنگند.

هفت سر اژدهایی که امسال حتی شبهای قدر هم پخش می شود، شاید همین کار را می خواسته بکند. امیدوارم کسی که خوب داستان می نویسد یا حتی ، خوب داستان می خواند؛ زیاد با این سریال، مواجه نشده باشد. هیچ کاری به اسرافی که در تصویر شده ندارم به  ابتذال تصاویر سیاه هم. به صدای فیلم کار دارم. صدای نویسنده که احتمالا عجله داشته ضمن پاسداشت نظام، همه دشمنان مختلف فرهنگی و اقتصادی و سیاسی اش را سریع رسوا کند و بعد هم فریاد کند که  همه شان،  سرهای اژدهایی واحد هستند.

از آقای ابوالقاسم طالبی همین قدر را می پذیریم که بله در همان هفت حیطه ای که اژدها هفت سرش را فرو کرده، آدم می خواهیم. طائر قدسی می خواهیم، در هنر فیلم سازی و نویسندگی هم البته!

اما به هر حال در ساختن این سریال،عجله اینقدر زیاد بوده که صدای نویسنده، نگذاشته  هیچ تصویر و قصه ای خوب جا بیافتد. با این سرعتی که  این روزها همه چیز به همه چیز ربط پیدا کرده است، بعید نیست وقتی دارد سریال تمام می شود کاشف به عمل بیاید که اژدها،"متین سلطان خواه"، با اسرائیل سرو سر داشته است.

اگر کمی درباره صهیونیست پژوهی پای صحبتهای کارشناسها بنشینی همه چیز مخوف و تیره و تار می شود. آنها از قبل تولد رسول الله کارشان را شروع کرده اند و بر برنامه ریزی هایشان مداومت عجیبی داشته اند. تمام جاهای مهم دنیا، از علم و فناوری گرفته تا پول و بانکداری و قدرت و سیاست ورزی نفوذی های خودشان را دارند. طوری یهودی-مخفی ها همه جا با ما هستند که ممکن است به معلم کلاس اولمان، به رفتگر شهرداری و به آبدارچی سازمان، ممکن است حتی به خودمان هم شک کنیم!

داریم می بینیم که این اژدهای فراگیر، ظلمت عجیبی در جهان برپا کرده است و آنچه شش ماه است در غزه اتفاق می افتد، در مقابل چشمهای دنیایی اتفاق می افتد که در تمکین کردن به این تجاوز شریک است. خدا کند چشمهای ما به این تاریکی عادت نکند. هر کس هوس قاف دارد از روز قدس شروع کند،  شاید در تشییع شهدای جدید قدس،  در پیکره ی سیمرغ نقشی برای خودش پیدا کند.

  • ۰ نظر
  • ۱۶ فروردين ۰۳ ، ۱۲:۳۲
  • Just a tiny bit of dust

(وَعَلَى ٱلثَّلَـٰثَةِ ٱلَّذِینَ خُلِّفُوا۟ حَتَّىٰۤ إِذَا ضَاقَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ وَضَاقَتۡ عَلَیۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ وَظَنُّوۤا۟ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّاۤ إِلَیۡهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیۡهِمۡ لِیَتُوبُوۤا۟ۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ)

[سورة التوبة 118]

گفت اون سه نفر که نرفتن بجنگن، بالاخره یه جوری شد که زمین بهشون تنگ شد،

...

خدا بهشون توبه کرد

و به خدا توبه کردند

زمین برای ایرانی جماعت تنگ شد

امشب توبه کن بهش یا سیدی

تا به تو 

به مقاومت

به غزه 

توبه کند....

ای که در شب قدر، ورق می زنی

ورق بزن این شش ماه سکوت را

و قبلش آن سالها و دهه های غفلت را

ورق بزن 

 و ما را 

ما و احزاب و جنبشها و مردممان را

ما و دولت   و ملتمان

را 

به جرگه 

راه بده...

یا مصطفی محمد یا مرتضی علی

  • ۰ نظر
  • ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۸:۴۱
  • Just a tiny bit of dust

#قوات الاحتلال اغتصب النساء و قتلهن

دستگاه فشارسنج خانگی 

دینگ دینگ دینگ می کند یاد بیمارستان و دستگاههای توی آی سی یو می افتم. توی بیمارستان بودن سخت است چون یا مریضی یا مریضدار.اما بیمارستان امن است. حتی اگر تویش نفس آخر را بکشی چون همه چیز حتی مردن تحت کنترل است. دینگ دینگ دینگ

 حالا اگر مرده همراه نداشته باشد چه؟ اگر زائو مردش نباشد چه؟ اگر تمام دنیایش شش ماه کوبیده شده باشد و بیمارستان آخرین پناهگاهش باشد چه؟ 

فکر نمی کنم مرگ هم جواب این سوالات را بداند. امروز شد یک ماه از روزی که آرون بوشنل خودش را سوزاند.

ای کاش وقتی دلیلی برای زندگی ندارم، مثل او دلیلی برای مردن پیدا می کردم.

ای جناب باریتعالی هر چه مجیر و ابوحمزه و افتتاح خوانده ام غیر صادقانه بوده است

صادقانه ترین دعایی که توی دست و بالم هست 

تقاضای مرگ هر چه سریعتر می باشد.

با تشکر

  • ۰ نظر
  • ۰۶ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۵۱
  • Just a tiny bit of dust

گفتیم بزن ایران 

گفت نه . 

گفتیم چرا؟

از واشنگتن صدایی رسید که ما دستمون روی ماشه است برای اهدافی که تهران خودش می دونه

همدیگر و نگاه کردیم و از هم پرسیدیم ینی منظورشون کدوم اهدافه

یکی گفت یه شلیک می تونه چهل و پنج کیلومتر خطوط استخراج نفت عسلویه رو بفرسته رو هوا و اون منطقه رو به جهنم تبدیل کنه

یکی گفت یه شلیک می تونه تاسیسات .....

یکی گفت بوی باروت نباید به مشام ایرانی ها برسه

زیرساختهای حساس کشور باید در  امان باشن

گفتم پس یمنی ها و زیر ساختهاشون چی؟ ...

جوابی نیامد.

ولی خودم را قانع کرده بودم به هر حال....تا اینکه

امروز این آیه یقه ام را گرفت:

(قُلۡ إِن کَانَ ءَابَاۤؤُکُمۡ وَأَبۡنَاۤؤُکُمۡ وَإِخۡوَ ٰ⁠نُکُمۡ وَأَزۡوَ ٰ⁠جُکُمۡ وَعَشِیرَتُکُمۡ وَأَمۡوَ ٰ⁠لٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَـٰرَةࣱ تَخۡشَوۡنَ کَسَادَهَا وَمَسَـٰکِنُ تَرۡضَوۡنَهَاۤ أَحَبَّ إِلَیۡکُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادࣲ فِی سَبِیلِهِۦ فَتَرَبَّصُوا۟ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَـٰسِقِینَ)

[سورة التوبة 24]

  • Just a tiny bit of dust

نگاهت می کنم هر وقت که فرصت کنم.هر وقت که جرات کنم.

به تو و بچه های خرد و زنان و مردانت . به هر چیزی که درباره شما فکر کنم باز سر از یک دنیای جدید در می آورم. به دستشویی رفتن و حمام کردنتان فکر می کنم. به زیراندازهای خیستان.

به عزمی که نتانیاهو برای حمله به رفح دارد و بمبارانی که به آن همه جمعیت پناهنده ی متراکمی که بهشان گفته می شود بمیرید ولی زیر بار نمی روند  تا شهید  شوند.

ای مقاومت! به تو  که فکر می کنم می بینم چه هنگامه ای کرده ای.

پیش از تو هر چیزی جایی داشت.

در نظرمان جهان را آراسته بودند  تا بخوریم و بیاشامیم و اسراف نکنیم. و گاهی هم مردانمان را رهسپار جبهه کنیم، 

در دنیای پیش از این خانه با جبهه فرق داشت. مردجنگی با زن حامله و کودک شیرین با جنایتکار تحت شکنجه

قبلترها رسم این بود که می گفتند کودک باید امنیت داشته باشد.غذا داشته باشد، بازی بکند و خوابیدن برایش ممکن باشد.

اما همه را تو به هم زدی. 

همه ی نظم آراسته را.

مقاومت تو یادم دادی که اسرائیل نفس را به هیچ محمود عباس و یاسر عرفاتی نمی شود نرم کرد.

مقاومت تو یادم دادی جنگ تا مرگ ادامه دارد.

من برایت دعا می کنم. 

دعا می کنم زندگیت شیرین باشد ای مقاومت.

دعا می کنم هر کس طالب شیرینی زندگی است به تو بپیوندد

دعا می کنم من هم با همه آلودگی ها و وادادگی ها و اسارت ها که در بند اسرائیل نفس دارم

شهید تو باشم.

مقاومت جان

رمضان خونین جگرت را مستانه سپری کن.عید تو هم از راه می رسد.  و وای به حال ما، وای به حال رمضان و عید ما، وای به حال محرم و صفر ما.  ما که به تو نپیوستیم  . ما که اهل مقاومت نبودیم ، ما که لیاقت نداشتیم. دیروز یک زن آمریکایی را از زیر آوارهای غزه بیرون می کشیدند. او را کسی به زور توی غزه نگه نداشته بود. خودش مانده بود تا شرط وفا را به جا بیاورد.مثل آرون بوشنل.

ولی راز را بگو

بگو که حالا که همه چیز را از تو گرفته اند 

عوضش خدا مهمان توست.

بگو که امسال سفره ی بارعام الاهی از روی آوارهای تو پهن می شود.

به جهان اعلام کن اسم مهمانهای عزیزت را.بگو کربلا را به خرابه هایت آورده ای.

بگو تو مبعوث شده ای تا روضه بند نیاید، تکراری نشود، هر روز جان تازه بگیرد و جنگ خون با شمشیر ابعاد جدیدی پیدا کند.

ما که نتوانستیم به تو بپیوندیم هم بالاخره به کاری خواهیم آمد.

ما از قصه های غصه ی تو مثل روضه های اباعبدالله محافظت خواهیم کرد.

ما اگر فرصت کنیم به تو نگاه خواهیم کرد.

ما اگر جرات کنیم به تو نگاه خواهیم کرد. دستمان را بگیر.

بعد نوشت:

دم افطار مهمان سید علی خامنه ای بودیم که در تلوزیون حدیث می خواند:

نماز ستون دین است ولی زبان بزرگتر است. روزه سپر آنش است ولی زبان بزرگتر است، جهاد ....ولی زبان بزرگتر است.

امیدم غزه به زبان است . زبان در راه یاری تو.

تو که با اندوهت جهان را داری تصفیه می کنی

فیلم مردمان دراز کشیده به مرگ را در اسپانیا دیدی؟ زیاد بودند و اهالی اندوه تو بودند

  • ۰ نظر
  • ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۳۰
  • Just a tiny bit of dust

یک دست نوشته دست مرد دیدم. سبیلو و کلاه کابویی به سر

نوشته بود دنیا فکر می کند غزه توسط اسرائیل اشغال شده است

ولی حقیقت این است که کل دنیا توسط اسرائیل اشغال شده به جز غزه

یک جهان سخن در این دست نوشته خوابیده است. یک قفسه کامل و بزرگ پر از کتابهای صهیونیست پژوهی و آشنایی با کابالا و..

این مرد هم مرا یاد آرون بوشنل انداخت. آن جوان بیست و پنج ساله ای که بن بست جهان را فهمید و با سوزاندن خودش نشان داد که چاره چقدر ضیق شده است...

از دنیایی که این آمریکایی ها، کشفش کرده اند یا شاید بهتر است بگوییم

 اختراعش کرده اند...باید ترسید 

باید کلا از دنیا ترسید

خاصه که سازندگانش اینان باشند

  • ۶ نظر
  • ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۰۲:۱۹
  • Just a tiny bit of dust

خون خونم را می خورد. این تلاوت بی نقص چیست که توی کاخ سفید اجرا می شود و این سر فرو افتاده به ادب مال کیست؟ بایدن؟

 

کاش زمین دهن باز می کرد و من را می بلعید زمین که قصد ندارد کاخ سفید را ببلعد

 

سرباز روح اله می نویسد

 

ما در دنیایی موازی زیست می‌کنیم

 

که خبری از دعواهای درمانگاه قم نداریم

 

که از دعوای بین رییس مجلس و فلان نماینده بی‌اطلاعیم

 

که از توییت رییس شبکه سوم سر در نمی‌آوریم

 

ما در دنیایی موازی زیست می‌کنیم

 

و تصور می‌کنیم که مهمتر از ماجرای غزه

 

خبری در این دنیا نیست

 

اما ظاهرا اینطور نیست

 

وقتی که نویسنده معروف رمان‌های دوران جوانی‌مان

 

لام تا کام از غزه سخن نمی‌گوید

 

وقتی شاعران احساسی ما

 

حسی نسبت به مرگ 13هزار کودک ندارند

 

وقتی خواننده‌های ترانه‌های عاشقانه

 

غزلی برای غزه نمی‌خوانند

 

وقتی فلسطین جایی حتی در دعاهای آقای مداح ندارد

 

ما در دنیایی موازی زندگی می‌کنیم

 

و هیچ وقت به هم نمی‌رسیم.

 

🔻

 

سرباز روح‌الله | @roohullahrazavi

 

سخت است آرزوی مرگ نکردن

 

به خدا سخت است

 

و می ترسم آرزوی مرگ کردن هم زشت باشد

 

بی ادبی باشد

 

 

  • ۱ نظر
  • ۲۵ اسفند ۰۲ ، ۲۲:۳۲
  • Just a tiny bit of dust

🔸غزه جهان را از استعاره و نماد و کنایه بی‌نیاز کرده است!

این کاریکاتور می‌توانست اثر یک هنرمند در نشان دادن واقعیت شعارهای دروغین جهان ما باشد... اما نیست! هنرمند هیچ نشانه‌ای را خرج نکرده، او تنها اتفاقی را به تصویر کشیده که افتاده است... جعبه‌های کمک غذایی آمریکا که از هواپیما روی سر مردم گرسنه غزه افتاده تا کنون باعث مرگ چند نفر شده است... فکر نمی‌کنم چنین وجه تراژیکی به تخیل هیچ نویسنده‌ای هم راه یافته باشد!

 

🔹ما واقعی‌ترین سیمای جهان را به چشم می‌بینیم و وجه خطرناک‌تر

این واقعیت، همین عجز ما از انجام هر کاری است... تفسیری از عقلانیت را به ما تجویز کرده‌اند که پذیرش این وحشتِ انسان‌کش را

به عنوان واقعیت در پیش‌فرض‌های خود ثبت کنیم

 

🔸ننگ بر عصر و زمانه‌ای که ما زندگان آن هستیم و بدون شرم کردن، اعداد را روی نمودار می‌بریم و می‌گوییم چند کودک با گلوله کشته شده‌اند و چند کودک دیگر بر اثر گرسنگی مردند... گویی ذهن ما هنوز توان جمله‌سازی این را ندارد که

 بر اثر گرسنگی نمی‌میرند، کشته می‌شوند! 

 

«محمدصادق فرامرزی»

 

#جهان #فلسطین 

#رنج #هنر #مصیبت #زمان #مواد_غذایی

@Esrar3

  • ۱ نظر
  • ۲۲ اسفند ۰۲ ، ۲۲:۰۵
  • Just a tiny bit of dust

آهای داد و آهای هوار

آهای آقای سنوار

آهای فلسطین و آهای غزه

آهای آقای ابوعبیده

 

می‌شود نرخ تبادل اسرا را بالاتر ببرید؟

برای هر یک از ۱۳۴ اسیر اسرائیلی

نمی‌شود نسبت را یک به هزار ببندید؟

یا نه اصلا یک به میلیون معامله کنید؟

 

۱۳۴ اسیر آنها را بدهید

و ۱۳۴میلیون اسیر ما را آزاد کنید

همه آدم‌هاییکه بی‌خبر

اسیر دست اسرائیل شدند

از اندونزی تا مراکش

از مصر تا ایران

 

مصرانه به مصری‌ها بگویید

نرخ تبادل را بالا بگیرند

اوضاع اسرای ما خیلی وخیم است

وخیم‌تر از بچه‌های کرانه

ما در جهان اسلام پاره پاره

۱۳۴میلیون اسیر داریم

از وزیر گرفته تا وکیل

از پادشاه گرفته تا استاد دانشگاه

 

آهای شیخ الاسلام و آهای آیت‌الله

آهای امیر و آهای رئیس‌جمهور

هفت اکتبر اصلا برای تبادل شماها بود

بچه‌های فلسطین زدند به خط

شاید شماها آزاد شوید

وگرنه که معلوم بود

اسرائیل رحمی به صغیر و کبیر غزه نمی‌کند

 

آهای داد و آهای هوار

آهای آقای سنوار

اسیر داریم هزار هزار

 

🔻🔻🔻

سرباز روح‌الله | @roohullahrazavi

 

بعد نوشت:

در اعمال روز اول ماه،دعای چند صفحه ای هست که در آن، برای همه ی سال آینده دعا می کنیم. عافیت و اطاعت برای همه ی سال پیش رو. طلب مغفرت بابت هر آنچه از او دورمان کرده، عافیت را به خطر انداخته، پشیمانی را به بار آورده می کنیم. در دعای روز اول ماه رمضان به تمام سال بعد نگاه می کنیم. ماه سرنوشت و ماه تعیین شدن تکلیف از راه رسیده است.

 

نتانیاهو به سربازانش دل داد گفت نترسید چهار یا شش هفته دیگر بیشتر نمی جنگیم، فوقش دو ماه.

 

فیلمی دیدم از دسته ی نهایتا سی چهل نفره از مردم در رفح، میزی بود و خوراکی هایی که آماده می کردند و دور همی ای. شبیه جشن حنابندان بود.

 

در این ماه ، سرنوشت ملتی معلوم می شود که جز خدا کسی را نداشت . بر و بچه ها در غزه، سهم خودشان را جانانه پرداختند، حالا اسرائیل به در خانه ی مردم لبنان می رود تا سهمی از خون را که برای ماندن خودش لازم دارد طلب کند. بندر تازه ای ساخته است برای جنگ جدیدی و هزار سرباز آمریکائی پیاده کرده است و به لبنان هم اولتیماتوم داده است. نمی دانم چه خبر است اما می دانم سرنوشت کسانی که خونشان در دسترس است، زیبا رقم خواهد خورد. ما که خون نداشتیم برای نوشتن سرنوشتمان،

 

یا به ما خون بده به حق نمکی که ، خون خودت به گردن ما دارد

 

یا به ما خون بده

 

یا به ما خون بده

 

یا اشک را از ما قبول کن.

 

اشک را رفیق سرنوشت ما قرار بده،

 

اشک را در سرشت ما بجوشان

 

همین اشک پشیمانی را،

 

ربنا

 

با اشکهای سیاهی که از پلید و پاک اعمال ما می جوشد سرنوشت ما را هم زیبا بنویس...

 

 

 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۲۱ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۰۲
  • Just a tiny bit of dust